بسم الله الرحمن الرحیم
سؤالي كه مطرح شده است و بعضي افراد مغرض آن را به يك شبهه تبديل كرده اند ، اين است كه در روايات داريم كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) درباره ی خودش و امام علي(علیه السلام) فرمود:�... لَمْ نَزَلْ نَنْتَقِلُ مِنْ أَصْلَابِ الطَّاهِرِينَ إِلَى أَرْحَامِ الطَّاهِرَاتِ إِلَى أَنْ صِرْنَا إِلَى ظَهْرِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَقَسَمَ اللَّهُ تَعَالَى ذَلِكَ النُّورَ وَ النُّطْفَةَ فَجَعَلَ نِصْفَهُ فِي عَبْدِ اللَّهِ فَجِئْتُ مِنْهُ وَ جَعَلَ نِصْفَهُ فِي أَبِي طَالِبٍ فَجَاءَ مِنْهُ عَلِيٌّ (علیه السلام) ، دائما ما از صلب هاي مردان پاك به رحم هاي مادران پاك منتقل مي شديم ، تا اينكه در پشت(صلب) عبد المطّلب قرار گرفتيم ، پس خداوند اين نور را دو قسمت كرد ، نصف آن را در صلب عبدالله قرار داد كه من از آن متولد شدم ونصف ديگرش را ، در ابي طالب قرار داد كه امام علي(علیه السلام) ازآن متولد شد �.( جامع الاخبار شعيري ، ص 16. اثبات الوصيه ، ص 133 ). در روايات متعدد ديگر داريم كه تنها درمورد خودشان به همين مضمون فرموده است .( الامالي (للصدوق) ، ص 624 . كمال الدين وتمام النعمه ، ج1 ، ص 275. و... ).
بنابراين پدران ومادران رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وامام علي(علیه السلام) ، تاحضرت آدم وحوا ، موحد وخدا پرست بوده اند؛ چون مشركين به صريح آيه ی قرآن کریم ، نجس معرفي شده است. چنانكه مي فرمايد� يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَس ... �(توبه/ 28 ).
از سوي ديگر ، شكي نيست كه حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) و اميرمؤمنان علي(علیه السلام)، ازنسل وفرزندان ابراهيم خليل اند ودر مورد حضرت ابراهيم(علی نبینا وآله وعلیه السلام) در قرآن كريم مي خوانيم :� وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ لِأَبيهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ في ضَلالٍ مُبين ، هنگامي را بياد آور كه ابراهيم به پدرش آذر گفت: آيا بت ها را به عنوان خداياني [به پرستش] برمي گيري؟! بي گمان من ، تو و قوم تورا در گمراهي آشكار مي بينم � (انعام/ 74 ). ازاين آيه به دست مي آيد كه آزر مشرك بوده است.
بنابراين ، اين پرسش مطرح مي شود كه اگر آزر پدر حضرت ابراهيم باشد ، چنانكه ظاهر آيه اي قرآن مي گويد ، او مشرك بوده ومشرك هم به دليل آيه ی قرآن نجس است، پس چگونه با عقيده شيعه كه مي گويند رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وامامان معصوم(علیه السلام) از حضرت آدم وحوا تا زمان ولادت شان ، در اصلاب طاهره و ارحام مطهره قرار داشته اند و با روايتي كه از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) دربالا نقل شد، قابل جمع است ؟
پاسخ سؤال
قبل از پرداختن به پاسخ اين سؤال ، چند كلمه بايد توضيح داده شود: 1 ) كلمة والد ، والده ، ولد ، اب ، امّ و ابن .
1 ) كلمه �والد� فقط به پدر حقيقي ونسبي گفته مي شود درغيرآن استعمال نمي شود.
2 ) كلمة�والده� نيز فقط به مادرحقيقي ونسبي كه از او متولد شده است گفته مي شود، در غيرآن ، مثلا در مورد مادر رضاعي، اين كلمه استعمال نمي شود.
3 ) كلمة�ولد� هم فقط برفرزند حقيقي ونسبي كه از صلب پدرش هست ، اطلاق مي شود و درغير آن ، اين كلمه به كار برده نمي شود.
4 ) كلمة� اب� معناي وسيعي دارد، يعني هم به پدرحقيقي ونسبي گفته مي شود و هم به غيرآن ، بلكه استعمال اين كلمه در غير پدر حقيقي، به قدرى زياد است كه ممكن است گاهي معناي اصلي ، نياز به قرينه پيدا كند. مثلا اطلاق كلمة اب بر عمو دركلام عرب رايج بوده و هست و درقرآن كريم هم ، استعمال شده است مانند اين آية شريفة كه فرزندان يعقوب گفتند:� نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ... �( بقره / 133 ). بديهي است كه حضرت اسماعيل ، عموي حضرت يعقوب است ، نه پدرحضرت يعقوب ولي درعين حال ، براو لفظ اب اطلاق شده است.
همچنين در روايات وادعيه نيز ، اين مطلب ديده مي شود. چنانكه در زيارت مطلقة امام حسين(علیه السلام) كه امام صادق(علیه السلام) آن را به يونس بن ظبيان وچند نفرديگر تعليم نمودند، درمورد علي اكبر(علیه السلام)آمده است:� اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْن(علیهما السلام)… �( كامل الزيارات ، ص200 ). در حالي كه معلوم است كه علي اكبر(علیه السلام) فرزند امام حسن(علیه السلام) نيست. اما چون امام حسن(علیه السلام) عموي اوست ، لذا كلمه ی اب برآن حضرت اطلاق شده است. هرچند در این زیارت نامه کلمه اب صریحا نیامده ؛ ولی ازآنجا که علی اکبر(علیه السلام ) ابن الحسن معرفی شده ، اب بودن امام حسن علیه السلام از آن استفاده و استخراج می شود.
راغب درمفردات مي گويد: �الاب: الوالد، و يسمّى كلّ من كان سببا فى ايجاد شيئى او اصلاحه او ظهوره ابا �( مفردات الفاظ القرآن ، ص 75 ). پدر و هر كه سبب ايجاد، يا اصلاح و يا ظهور چيزى باشد، به او اب گفته مي شود. به معلم وهدايت گر انسان نيز ، اب گفته مي شود ، چنانكه حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) به امام على(علیه السلام) فرمود �أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ ، من و تو ، پدران اين امت هستيم �( عيون اخبارالرضا(ع) ، ج2 ، 85 ).
5 ) كلمة �ابن� نيز ، همان طور كه درمورد فرزند حقيقي ونسبيی بلاواسطه اطلاق مي شود ، در غيرآن نيز ، استعمال مي شود. مثلا در قرآن كريم به امام حسن وامام حسين(علیهماالسلام) تعبير به ابن رسول الله(صلی الله علیه وآله) شده است. چنانكه در آيه ی مباهله مي خوانيم:� فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ ... �( آل عمران / 61 ). به اتفاق مفسرين شيعه وسني ، مراد از �ابنائنا� در این آیه ، امام حسن وامام حسين(علیهماالسلام) هستند. همچنين به امامان معصوم (علیهم السلام) ابن رسول الله(صلی الله علیه وآله) گفته مي شود و درروايات، زيارت نامه ها وادعيه ، فراوان اين عبارت تكرار شده است. با اين كه آن بزرگواران ، فرزند بلاواسطه آن حضرت نيستند.
كلمة ابن به كساني كه فريفتة دنيا هستند نيز، اطلاق مي شود. چنانكه امام باقر(ع) فرمود:� وَ اعْلَمْ أَنَّ أَبْنَاءَ الدُّنْيَا هُمْ أَهْلُ غَفْلَةٍ وَ غُرُورٍ وَ جَهَالَة �( تحف العقول ؛ ص287 ). و پدر بزرگوارش امام سجاد(علیه السلام) در ضمن حدیث نسبتا طولانی فرمود:� وَ لَا تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا �( الكافي (ط - الإسلامية) ، ج 2 ، ص 132 ).
6 ) كلمة�امّ � درزبان عربي ، هم به مادر حقيقي ونسبي انسان گفته مي شود وهم برغير مادرحقيقي اطلاق مي شود. درقرآن كريم در هردومورد استعمال شده است ، درمورد مادرحقيقي درآيات زيادي به كار رفته است ، مثلا درباره ی حضرت موسي وزمان ولادت او مي فرمايد:� وَ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافي وَ لا تَحْزَني إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلين �( قصص/ 7 ).
در باره ی غير مادر حقيقي ، قرآن كريم كلمة امّ را به همسران رسول خدا(صلی الله علیه وآله) استعمال نموده وآنهارا ، امهات مؤمنين معرفي كرده است. چنانكه درآية 6 سوره ی احزاب مي فرمايد:� النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ ...�.
باتوجه به مطالب فوق وبيان موارد استعمال كلمات : والد ، والده ، ولد ، اب ،امّ و ابن ، پاسخ سؤال معلوم مي شود وآن اينكه :
آزر پدر حضرت ابراهيم(علی نبینا وآله وعلیه السلام) نبوده است ، بلكه عمو يا جد مادري او بوده. دليل براين مدعا اين است كه درقرآن كريم آزر به عنوان �ابّ � حضرت ابراهيم(ع) معرفي شده است ، نه به عنوان والد او. چنانكه بيان شد اگر تعبير به والد مي شد ، ديگر چاره نبود از پذيرش اين كه آزر پدر حضرت ابراهيم(ع) بوده ، ولي چون تعبير به اب شده وكلمه ی اب ، همان طور كه برپدر حقيقي گفته مي شود برعمو، جد مادري ، معلم وهدايت گر انسان ، و... هم گفته مي شود، چنانكه دليل قرآني وروايي براين مطلب ، اقامه گرديد.
علاوه براين كه به گفته ی مفسركبير طبرسي در مجمع البيان، زجاج مي گويد هيچ اختلافي بين نسب شناسان نيست كه اسم پدر حضرت ابراهيم(ع)�تارُخ� بوده است. چنانكه درتورات نيز اسم پدر حضرت ابراهيم ، تارخ گفته شده است .( الخرائج والجرائح ، ج 3 ، ص 1015 ).
بنابراين اسم پدر حضرت ابراهيم(علی نبینا وآله وعلیه السلام) تارخ بوده است، نه آزر و او عموي حضرت ابراهيم(ع) ، يا جد مادري آن حضرت بوده كه مجازا به او اب اطلاق شده است؛ چون در قرآن كريم درموارد ديگر نيز ، برعمو اب اطلاق شده است. پس هيچگونه منافاتي باروايتي كه از رسول خدا(ص) نقل شده است، مبني براين كه ما هميشه دراصلاب طاهره وارحام مطهره قرارداشتيم ، ندارد.