فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مظهر فضايل و خوبيها( قسمت ششم : خانه داري وتربيت فرزند فاطمه سلام الله ع

بسم الله الرحمن الرحیم

باز قلم متحير است كه از خانه داري و خدمت به شوهر فاطمة طاهره(سلام الله علیها ) چه بگويد؟ كه او بهترين همسربراي شوهر است و به فرمودة امام علي(علیه السلام)، به قدري درخانه آن حضرت كاركرد و با مشك آب كشيد كه اثر بند مشك، درسينة مبارك بجاي ماند و دستان مهربانش از دستاس جو پينه بستند و لباس هاي عصمتش در اثر جاروب خانه غبار آلود گرديد:« أَنَّهَا كَانَتْ عِنْدِي فَاسْتَقَتْ بِالْقِرْبَةِ حَتَّى أَثَّرَ فِي صَدْرِهَا وَ طَحَنَتْ بِالرَّحَى حَتَّى مَجِلَتْ يَدَاهَا... »( علل الشرايع ، ج 2 ، ص 366 ). و با رفتنش ازكنار امیر مؤمنان علي(علیه السلام )، او را براي هميشه مصيبت دار و محزون ساخت؛ لذا روي مزار او خطاب به رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) عرضه داشت:« أَمَّا حُزْنِي‏ فَسَرْمَدٌ »(نهج البلاغه ، خطبه 202 ).

از ساده زيستي فاطمة مرضيه(سلام الله علیها) چه بگويد؟ كه از چادر عصمتش كه دوازده وصلة خرما خورده بود سلمان متعجب و گريان شد (البرهان في تفسيرالقرآن ، ج 3 ، ص 371 ). سادگي خانه اش به صافي سينة آيينه و محل تجمع اهلبيت عصمت و اصحاب كساء(علیهم السلام ) بود ، همان خانة كه هرگاه پيامبر نور و رحمت، در مقابل آن قرار مي گرفت، براهل آن با عنوان خاندان نبوت و اهلبيت عصمت و طهارت، سلام مي كرد:« السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنَ الرِّسَالَة »( تفسير فرات الكوفي ، ص 339 ).

ازتربيت فرزند فاطمة زكيّه(سلام الله علیها) چه بگويد؟ كه مثل حسن و حسين(عليهما السلام) كه به نص آخرين سفير وحي، جوانان اهل بهشتند :«الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ‏ أَهْلِ‏ الْجَنَّةِ »( الأمالي (للطوسي)، ص 312 ). و اسلام با صبر قهرمانانة حسني و قيام جاويدانة حسيني احياء و ابقاء گرديد، در دامن پاك و مطهر او تربيت شدند و زينب، قهرمان صبر و استقامت ، و مجسمة شجاعت و بلاغت ، و پيام رسان حماسة خونبار كربلا، دختر او و فارغ التحصيل دانشگاه تربيتي فاطمي است .

ادامه دارد ...

فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مظهر فضايل و خوبيها( قسمت پنجم : نمي از يمّ فضايل و مناقب فاطمه زهرا )

بسم الله الرحمن الرحیم

از صبر او بگويد؟ كه صبر صابران در برابر صبر او سرافكنده و صخره ها درپيشگاه روح مقاومش شرمنده هستند و صبر قهرمانانة حسني و شگفت انگيز زينبي، پرتوي از صبر فاطمه است .

از رأفت و رحمت فاطمة زهرا(س) بگويد؟ كه رحمتش مثل خورشيد برهمه مي تابيد ، حتي بر كساني كه با سكوت شان دربرابر مظلوميت و غصب حقوق آن بانو، كمك به ظالمين و غاصبين كردند، چنانكه فرزند ارجمندش امام حسن مجتبی(علیه السلام ) حكايت مي كند: شبي جمعة مادرم را ديدم كه تا صبح مشغول ركوع و سجود بود و براي مؤمنين و مؤمنات بسيار دعا مي كرد، اما براي خودش چيزي نخواست ،‌ وقت علت را پرسيدم فرمود: فرزند عزيزم! اول همسايه بعد خانه:« يا بنيّ الجار ثم الدار »( علل الشرايع ، ج 1 ، ص 182 ).

از علم و دانش او بگويد؟ كه پاسخ پرسش پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله ) را كه بهترين چيز براي زنان چيست؟ كسي نتوانست بگويد جز او كه فرمود:« بهترين چيز براي زنان اين است كه مردان اجنبي را نبينند و مردان بيگانه آنها را»خَيْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا يَرَيْنَ الرِّجَالَ وَ لَا يَرَاهُنَ‏ الرِّجَال‏ »( مكارم الاخلاق ، ص 233 ). مهم تر از آن ، اين كه او ، نسبت به آنچه بوده و خواهد بود و آنچه واقع نخواهد شد ، عالم وآگاه است، چنانكه خود آن بانو فرمود:« أَعْلَمُ‏ مَا كَانَ‏ وَ مَا يَكُونُ‏ وَ مَا لَمْ يَكُنْ يَا أَبَا الْحَسَنِ الْمُؤْمِنُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ تَعَالَى »( بحار الأنوار ، ج‏43 ، ص8 ).

همچنين مصحف فاطمه(سلام الله علیها ) كه درآن، تمام آنچه مردم به آن نياز دارند، هست، معرِّف علم و دانش دختر رسول الله(صلی الله علیه و آله ) است (بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلي الله عليهم، ص 154- 155 ).

آري،« فَاطِمَهُ بَضْعَةٌ مِنِّي» گفتن رسول مهرباني ها، بيانگر اين نكته است كه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پارة از علم و دانش، اخلاق و عرفان ، رأفت و رحمت ، و ديگر فضايل بی شمار رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) نيز، هست .

ازاسوه و الگو بودن او بگوید؟ که درتمام زمينه ها نمونه و الگوي چگونه زيستن است؛ به همين جهت، موعود امم و مهدی منتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، کسی که حکومت عدل جهانی را برقرار می کند و مدینة فاضله را تشکیل می دهد، فاطمة طاهره(سلام الله علیها ) را، اسوه و الگوی خود معرفي مي كندوَ فِي‏ ابْنَةِ رَسُولِ‏ اللَّهِ‏ (ص) لِي أُسْوَةٌ حَسَنَة »( الإحتجاج على أهل اللجاج ، ج‏2 ، 467 ).

از سفینة النجاة بودن او بگوید؟ که او ، و همسر و فرزندان معصوم او ، نقش کشتی نوح را در بین این امت دارد، هرکس به حضرت نوح پیوست و سوار برکشتی شد نجات یافت و هرکس از او فاصله گرفت غرق گردید ، همین طور است اهلبیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) که هرکس به آنها تمسک جست و با دوستي، از آن بزرگواران اطاعت و همراهی کرد، نجات می یابد و اگرنه ، در انواع گمراهي و بدبختی ها، غرق خواهد شد:« مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ كَمَثَلِ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ »( جامع الأخبار، ص182 ).

ازمقام قرب او به پروردگار بگويد؟ كه به قلة از تقرب صعود كرد كه مظهر تام صفات جمال وجلال الهي قرار گرفت، به گونة كه غضب او غضب خداوند و رضاي او رضاي خداست:« إِنَّ اللَّهَ لَيَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى‏ لِرِضَاهَا »( الأمالي (للمفید) ، ص95 ). آري ، چرا چنين نباشد؟ كه او پارة از وجود كسي است ،كه از نظر قرب الي الله، به مقام قاب قوسين او ادني عروج كرد:« ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى* فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى »( نجم/ 8 و 9 ).

از تسبيح او بگويد؟ كه به فرمودة امام صادق(علیه السلام ): تسبيح فاطمه زهرا(سلام الله علیها ) بعد از هر نماز در هرروز، دوست داشتني تر است از هزار ركعت نماز در هر روز:« تَسْبِيحُ فَاطِمَةَ (ع) فِي كُلِّ يَوْمٍ فِي دُبُرِ كُلِّ صَلَاةٍ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ صَلَاةِ أَلْفِ رَكْعَةٍ فِي كُلِّ يَوْمٍ »( الكافي ، ج‏3 ، ص343 ). و نيز فرمود: ما به كودكانمان ، به ذكر تسبيح فاطمه زهرا(سلام الله علیها) امر مي كنيم همان طور كه به نماز امر مي كنيم ، تو نيز برآن مداومت كن؛ زيرا هرگز به شقاوت نيفتاده است بنده اي كه بر آن مداومت نموده است:« إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِتَسْبِيحِ‏ فَاطِمَةَ ع كَمَا نَأْمُرُهُمْ بِالصَّلَاةِ فَالْزَمْهُ فَإِنَّهُ لَمْ يَلْزَمْهُ عَبْدٌ فَشَقِيَ »( همان ).

اين چه مقام و عظمت و نقش آفرینی است كه تسبيح فاطمة زهرا(سلام الله علیها) دارد؟! اما خود آن بانو چه مقام و منزلتي دارد؟! تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل .

فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مظهر فضايل و خوبيها( قسمت چهارم )

بسم الله الرحمن الرحیم

( قسمت چهارم : نمي از يمّ فضايل و مناقب فاطمه زهرا )

فاطمة طاهره(سلام الله علیها) به اندازة جهان خلقت، فضايل و مناقب را درخود گرد آورده و مظهر تمام خوبيها و ارزشها است ، آري ، چرا چنين نباشد؟ كه او پارة تن اشرف مخلوقات عالم پيامبرخاتم(صلی الله علیه و آله ) است ، او نور چشم مصطفي(صلی الله علیه و آله )، ميوه دل، و روح و جان اشرف انبياء و حوراء الانسيه است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله )فرمود:« ابْنَتِي فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ هِيَ نُورُ عَيْنِي وَ هِيَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ‏ جَنْبَيَ‏ وَ هِيَ الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ »( الأمالي (للصدوق) ، ص 113 ) ، چرا چنين نباشد؟ كه او خداي سبحان را راضيّة مرضيّه، محمدِمصطفي(ص) را حبيبه، عليّي مرتضي(ع)را قرينه، زنان عالم را سيده و روز جزا را شفيعه است :« حبيبة المصطفي(ص) وقرينة المرتضي(ع)، سيدة النساء »( مفاتيح الجنان ، زيارت نامة حضرت فاطمه(س) ، ص 564 ). آري، او دخت نبوت ، همسر ولايت و مادر امامت است .

باز هم قلم، مات و مبهوت است كه از كدام فضيلت اين اقيانوس فضايل بگويد؟ و زبان را به كدام منقبت از مناقب بي شمار او، مترنّم سازد؟

از طهارت و پاكيزگي هايش بگويد؟ كه خداوند فضاي جان و لوح دل او و خاندانش را با نورانيت عصمت، از هرگونه رجس و پليدي پاك گردانيده و آية تطهير را در قرآن كريم، برآن شاهد قرار داده است:« إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً »( احزاب / 33 ).

از جود و سخاوت فاطمة صدّيقه[1] بگويد؟ كه آية:« لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون »( آل عمران/ 92 ). ‏سرلوحة كار اوست و حتي درشب عروسي پيراهن عروسي خود را به سايل بخشيد، وگردن بندي كه يادگار دخترعمويش حمزة سيد الشهدا بود، در راه خدا انفاق كرد .( بحار الأنوار، ج 43 ، ص 57 ).

از ايثار و انفاق فاطمة مباركه بگويد؟ كه سه روز نان جوين افطاري اش را، به مسكين و يتيم و اسير داد:« وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيرا »( انسان / 8 ) و براي ارج نهادن به اين ايثار، خداي سبحان سورة انسان را نازل فرمود، تا سند آسماني و مدال وحيانيّي ديگري باشد، بر فضيلت منيع و منزلت رفيع زهراي مرضيه و همسر و فرزندانش كه اين گونه با اخلاص بي نظير، در پي كسب رضاي خداي سبحان هستند:« إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً »( انسان / 9 ).

از مساوات و انصاف او بگويد؟ كه كاري خانه را با فضه خادمه اش تقسيم مي كرد، يك روز كار خانه را او انجام مي داد يك روز خادمه اش .

از عبادت فاطمة راضيه(سلام الله علیها ) بگويد؟ كه حتي اهل سنت به او اعبد الناس گفتند و آن قدر درمحراب عبادت به نماز ايستاد كه پاهاي مبارك ورم پيدا كرد:« مَا كَانَ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ أَعْبَدُ مِنْ فَاطِمَةَ كَانَتْ تَقُومُ حَتَّى تَوَرَّمَ قَدَمَاهَا »( مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ج 3، ص 341 ). شب، شيفتة شنيدن آهنگ مناجات فاطمي بود و آغوش باز مي كرد، تا از عابدة به محراب آمده استقبال كند، و دعاهاي بانوي رحمت، براي مؤمنين ومؤمنات را، به تماشا بنشيند .

فاطمة زهرا(سلام الله علیها ) كه از نور عظمت خداي سبحان خلق شده است ( معاني الأخبار ، ص64 )، چنان در نور ذكر و عبادت غرق بود و براي آسمانيان پرتو افگني مي كرد، كه به او زهرا گفتند، امام صادق(علیه السلام ) فرمود:« سُمِّيَتْ زَهْرَاءَ لِأَنَّهَا كَانَتْ إِذَا قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا زَهَرَ نُورُهَا لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا يَزْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ »(همان ).

از انفاق فاطمة مرضيه(سلام الله علیها ) بگويد؟ كه هرچه داشت در راه خدا مي داد، از محصول فدك گرفته تا غذاي روزانه و حتي گردن بند وگوشواره ها و پردة خانه اش را، تا جاي كه پدربزرگوارش كاروان سالارسلسلة انبياء و گل سرسبد ما سوي الله ، سه بار فرمود:« فَدَاهَا أَبُوهَا، پدرش به فدايش باد »( مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ، ج 3 ، ص 343 ).


[1] - امام صادق(ع) فرمود:« فاطمه اطهر(س) نزد خداي تعالي داراي نُه اسم مي باشد: 1) فاطمه، 2) صديقه ، 3) مباركه ، 4) طاهره ، 5 ) زكيه ، 6) راضيه، 7) مرضيه ، 8 ) محدّثه ، 9 ) زهراء . الامالي( للصدوق) ، ص 592 . علل الشرائع ، ج 1 ، ص 178 . الخصال ، ج 2 ، ص 414 .

فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مظهر فضايل و خوبيها( قسمت سوم )

بسم الله الرحمن الرحیم

( قسمت سوم : همسر و فرزندان فاطمه زهرا(سلام الله علیها )

همچنان قلم به عجز خود معترف است كه نمي تواند حتي قطرة از اقيانوس فضايل فاطمه، پدر فاطمه و همسر و فرزندان او را به تصوير بكشد. از همسر فاطمة راضيه(سلام الله علیها) چه بگويد؟ كه او ، اسرار نبوت را واقف و مقام ولايت و امامت را لايق، شهرعلم نبوي را باب:« أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ‏ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا... »( الخصال ، ج 2 ، ص 574 ). و ذات رسول مدني را جان است (آل عمران/ 61 ).

همو كه اگر نبود، فاطمه را همتا و همسر نبود (الكافي ، ج 2 ، ص 498 ) و خلق را هادي و رهبر. همو كه در دنيا كفو كوثرقرآن ، و در عقبا ساقي كوثر و ميزان است ، همو كه ابو الأئمه النجباء و پدر فرزندان زهرا(سلام الله علیها) است، يعني امام اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليهما السلام .

همان قهرمان تمام عرصه ها كه درهيچ نبردي خم به ابرو نياورد، اما شهادت مظلومانة فاطمة طاهره(سلام الله علیها )، اولين شهيدة راه ولايت و مدافع حريم مقدس امامت، چنان برفاتح خيبر و خندق و... سخت و گران تمام شد، كه دركنار بدن مطهر يادگار رسول الله(صلی الله علیه و آله )، آرزوي مرگ كردنَفْسِي‏ عَلَى‏ زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَةٌ * يَا لَيْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَات»( مناقب آل ابي طالب عليهم السلام ، ج 1 ، ص 240 ) .

از امام حسن مجتبي(علیه السلام ) بزرگ ترين فرزند او چه بگويد؟ كه اولين نوادة نبوت است و نخستين زادة امامت ، همو كه حلم و صبر وكرم را مظهر است، و خلق عالم را پس از مرتضي علي(علیه السلام )رهبر. او كه فرزند و پارة تن رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) و نور چشم ، روشني قلب و ميوة دل آن حضرت و آقاي جوانان اهل بهشت است:« أَمَّا الْحَسَنُ فَإِنَّهُ ابْنِي وَ وُلْدِي وَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ قُرَّةُ عَيْنِي وَ ضِيَاءُ قَلْبِي وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هُوَ سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ... »( الأمالي(للصدوق) ، ص 114 ).

از امام حسين سيدالشهدا(علیه السلام ) دومين فرزند او چه بگويد؟ كه آموزگار ايثار وشهادت، مظهر صبرو استقامت و سومين پرچم دار قلة ولايت و امامت است ، همو كه علت مبقية اسلام است، چنانكه جدش رسول خدا( صلی الله علیه وآله ) علت محدثة اسلام ،‌ همو كه حجت خدا برخلق ، سرور جوانان بهشت و باب نجات امت است:« أَمَّا الْحُسَيْنُ ...حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ أَجْمَعِينَ وَ هُوَ سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ بَابُ نَجَاةِ الْأُمَّةِ »( الأمالي(للصدوق) ، ص 115 ).

از زينب زهرا(سلام الله علیهما) چه بگويد؟ كه امام سجاد(علیه السلام ) خطاب به او فرمود: عمه جان! خداى را شكر و سپاس، تو دانايى هستى كه كسى به تو نياموخته، و فهميدة هستى كه كسى به تو نفهمانده استياعَمّه أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَة »( الاحتجاج علي اهل اللجاج ، ج 2 ، ص 305 ). همو كه عابدة آل علي(علیه السلام ) و عقيلة بني هاشم است، و مناديان پيام حسيني را امير، وكتاب عظيم شهادت را مفسِّر، فاتح كوفه وشام با شمشيربيان، و كاروان سالار عاشورائيان است .

ادامه دارد ...

فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مظهر فضايل و خوبيها

بسم الله الرحمن الرحیم

( قسمت دوم : نسب و تربيت زهراي مرضيه(سلام الله علیها )

فاطمه زهرا(سلام الله علیها ) قصيدة بلند خلقت و گل هميشه با طراوت بوستان انسانيت است، او بهترين دختر براي پدر، بهترين همسربراي شوهر، بهترين مادر براي فرزند و نمونة زن بودن در خانه و اجتماع است ؛ لذا ذهن دروادي از حيرت مبهوت، ديدگان در هاله اي از حسرت مجذوب و قلم درنوشتن متحير است، كه سخن را در بارة اين دردانة خلقت، مظهر عصمت، و بانوي فضيلت، از كجا و چگونه آغاز و ابراز كند؟ و از وراثت و تربيت او چه بنويسد؟

آري ، قلم بي قرار و متحيراست كه دربارة نسب او چه بگويد؟ كه پدربزرگوارش مخاطب« لولاك لما خلقت الافلاك »( تفسير القمي ؛ مقدمةج‏1 ؛ ص17 )، و مقصود ايجاد هستي و آدم ، و اشرف مخلوقات عالم است، همو كه از نظر قرب معنوي ، سير ملكوتي و ديدن آيات الهي، به مقام قاب قوسين او ادني عروج كرد:« ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى* فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏»( نجم/ 8 و 9 ). و به نزول آية وحياني، فضليت بندگي و سند عظماي معراجي، مفتخرگرديد:« سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَه لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِير »( اسرا/ 1 ).

همو كه موعود تمام پيامبران الهي و محبوب و پسنديدة موجودات ارضي و سماوي است .

از مادر اين دردانة خلقت چه بگويد؟ كه خديجه(سلام الله علیها ) نام داشت، و در جامعه ای که دراوج جاهليت و فساد قرار داشت ، اما او به طاهره معروف بود و در كمال سرمايه داري، با محمد امينِ ظاهرا فقير وصلت كرد؛ زيرا با نجابت و فراستي كه داشت، ملاك شخصيت و انسانيت را، صدق و صفا ، امانت و وفا ، معنویت و سخا ، عبوديت و رضا، و... مي دانست ، همة اين اوصاف حسنه، در وجود محمد امين(صلی الله علیه و آله ) جمع بود .

همو كه بعد از بعثت همسرش، اولين زني بود كه ايمان آورد وسوّمين كسي بود كه با پيامبرخدا(صلی الله علیه و آله ) و علي مرتضي(سلام الله علیه )، نماز به پاداشت ، همو كه ام المؤمنين است و تمام دارايي و سرماية هنگفتش را وقف اسلام و رسول خدا(صلی الله علیه و آله )كرد، همان بانوي كه خداي سبحان و جبرئيل امين، به او سلام مي فرستاد، چنانکه جبرئيل امين خطاب به رسول خدا(صلی الله علیه و آله )عرضه داشت:« حاجتي أن تقرأ على‏ خديجة من الله و مني السلام‏ »( تفسير العياشي ؛ ج‏2 ؛ ص279 ) .

آری ، قلم مات و مبهوت است که از ولادت فاطمة طاهره(سلام الله علیها ) چه بگويد؟ كه با حضور زنان بهشتي انجام گرفت و با آب بهشتي شستشوداده شد ، همان مولودي كه نطفه اش با ميوة بهشتي منعقد گرديد(الامالي(للصدوق)، ص 593- 595 ) ؛ لذا رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) او را مي بوسيد و مي بوييد و بوي بهشت را از او استشمام مي كرد.

ازتربيتش چه بگويد؟ كه تا سن حدود پنج سالگي دردامن پرمهر و محبت مادرش طاهرة قريش، خديجه كبرا(سلام الله علیها )، پرورش يافت . اما، مربّي واقعيّي او، كاروان سالار سلسلة انبياء و اشرف ماسوي الله يعني پدربزرگوارش محمد مصطفي(صلی الله علیه و آله )بود، همو كه داراي اخلاق بزرگ:« وَإِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيم »( قلم/ 4 )، و رحمت واسعه است، فاطمة طاهره(سلام الله علیها )نيز، از اقيانوس كمالات و اخلاق، و علم و عرفان پدر ، به شايستگي تغذية روحي كرد و مسير تكاملي را پيمود و در قله ای کمالات انسانی قرار گرفت.

ادامه دارد

فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مظهر فضايل و خوبيها( قسمت اول )

بسم الله الرحمن الرحيم

بي شك انسان ، موجودي است كه قابليت و استعداد هرگونه شدن را دارد ، هم مي تواند آن چنان سيرصعودي پيدا كند كه مظهرصفات جمال و جلال خداي سبحان شود و فرشتگان به مقام او غبطه بخورند، و هم مي تواند در سيرنزولي، چنان سقوط كند كه پست تر و گمراه تر از چهارپايان گردد. دراين ميان، راهنما و الگوي رفتاري انسان، نقش كليدي دارد؛ زيرا راهنماي آگاه، و الگوي دور از خطا ، انسان را به سير صعودي وقرب الي الله هدايت مي كند. اما نقش راهنماي جاهل و غيرمعصوم، برعكس خواهد بود. به طور قطع حضرت زهرا(سلام الله علیها ) يكي از راهنمايان صادق و الگوهاي معصوم است كه آيات متعدد قرآن کریم و روايات زيادي از رسول خدا(صلی الله علیه و آله )، براين امر گواهي مي دهند و او را به عنوان كشتي نجات ، ثقل اصغر و مصداق اكمل از عترت معرفي مي كنند كه در كنار قرآن، دو عامل نجات و رستگاريند . بنا براين، به هدف هرچه معرفت و محبت بيشتر به آن حضرت، مطالبي كه در پي مي آيد ، مروري است برسرفصل هاي از فضايل و مناقب زهراي مرضيه(سلام الله علیها ) وهمچنين اشاراتي كوچك، به تبار و نسل پاك و معصوم او كه هاديان الي الله و حجت هاي من الله، هستند و تمسك به آنها مصداق « لن تضلوا ابدا» خواهد بود .

هرچند سخن گفتن از فاطمة طاهره(سلام الله علیها ) سخت تر از سخت است ؛ زيرا او حلقة اتصال بين نبوت و امامت، و مظهر عظمت و جلالت است ، او بانوي ممتازي است كه جهان خلقت را شاخص‌، اسرار نبوت را واقف ، مقام عصمت را لايق ، مظهر ولايت را همتا ، ام ابيها ، ام الأئمه النجباء ، محور اصحاب كساء ، كوثر قرآن حكيم و بضعة رسول كريم است .

بنا براين ، زبان از وصف والاي هايش الكن و قلم در ترسيم چهرة نورانيش، خجلت زده است. توانايي مغزهاي انديشمندان ، براي درك ژرفاي وجودش عاجز و تيغ تيز بينش صاحبان بينش، براي شكافتن دل حقايق شخصيتش، كند است . ديدگان ، از تماشاي قلة رفيع مقامش كوتاه ، و گوش از شنيدن اوصاف منيع او ناتوان است. آري ، چگونه اين ابزارها ره به جاي برد؟! كه فرشتگان مقرب الهي را بدان عرصه راهي نيست؛ چون او فاطمه است و خلق از شناخت كامل و درك افق شخصيت او، عاجز است، امام صادق(علیه السلام ) فرمود:« إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ‏ فُطِمُوا عَنْ‏ مَعْرِفَتِهَا ، حضرت زهرا سلام الله علیها فاطمه نامیده شد زیرا خلایق از شناخت آن حضرت بریده و عاجزند »( تفسيرفرات الكوفي ، ص 581 ).

اما به عنوان ابراز محبت و مودت، به ذوي القرباي پيامبر رحمت و مهربانی (صلی الله علیه و آله )، نيم نگاهي به شخصيت ، فضايل و مصايب آن مظهرخوبيها، مي اندازيم .

ادامه دارد ...

ثواب و گناهی که قطع نمی شود  

بسم الله الرحمن الرحیم

بعضی اعمال انسان هست که با انجام آن ، ثوابش را در همان لحظه کسب می کند و تمام می شود ؛ ولی بعضی اعمال هستند که آثاری دارند و تا زمانی که آن آثار هستند ، ثواب یا خدای نکرده گناهش هم هست. چنانکه قرآن کریم در آیه 12 سوره مبارکه یس می فرماید :« إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى‏ وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُم‏ ... ، حقّاً كه‌ ما خودمان‌ مردگان‌ را زنده‌ می كنيم‌ و آنچه‌ را كه‌ از پيش‌ فرستاده‌اند و آثارشان‌ را می نويسيم ».

ممكن است‌ انسانی‌ هزار سال قبل از دنیا رفته باشد ؛ ولی در زندگیش کاری انجام داده که دارای آثاری بوده که خیرات و مبرّات‌ آن‌ آثار‌ یا زشتی و سیاهی آنها ، مرتب در نامۀ عمل‌ او نوشته‌ مي شود.

مثلاً كسی مسجدی بسازد، بعد از اينكه‌ مُرد، مردم‌ بيايند و در آن‌ مسجد نماز بخوانند ، اثرش این است هر كس‌ تا روز قيامت‌ در اين‌ مسجد نماز گزارد ثواب نماز به بانی مسجد که مثلا هزار سال پیش از دنیا رفته است در نامه ای عمل او نیز نوشته می شود بدون اینکه ذره ای از ثواب نماز گذار کم شود . از آن طرف اگر خدای نکرده کسی قمار خانه و مرکز فسادی بر پا کند تا در آنجا معصیت و نافرمانی خدا صورت بگیرد ، در نامه عمل بانی کار ، گناه نوشته می شود و از گناهان مرتکبین آن هم چیزی کاسته نمی شود.

یا کسی مدرسه ، درمانگاه ، پل ، راه و... ، می سازد تا از آن مراکز و راه و پل استفاده می شود هرچند صدها و هزارها سال بگذرد در نامه ای عمل سازنده و کمک کننده ای به چنین بناهای خیر و عام المنفعه ، ثواب نوشته می شود .چنانک رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند :« هفت کار است که بعد از مرگ انسان هم ثواب و پاداشش به او می رسد و آنها عبارتند از : کاشتن نهال ( مثمر و غیر مثمر مخصوصا اگر مثمر باشد) ، حفر چاه ، آب رسانی ، ساختن مسجد ، نوشتن قرآن ، به ارث گذاشتن علم و دانش ، و به جا گذاشتن فرزند صالحی که برای او طلب مغفرت نماید.( مجموعه ورام ، ج2 ، ص110 ).

همچنین اگر کسی رسم و سنت حسنه ای را از خود بجا بگذارد ، تا به آن عمل می شود ، در ثواب آن شریک است .همان طور که اگر کسی رسم و رواج های غلط از خود باقی گذارد در گناه آن شریک است هرچند بعد از صدها و هزاران سال . چنانکه از امام باقر علیه السلام نقل شده است که فرمودند : هربنده ای از بندگان خدا که سنت و رسم خوب و هدایتگر از خود به جا بگذارد ، برای ثوابی است مثل ثوابی که به عمل کننده به آن سنت خوب داده می شود ، بدون اینکه چیزی از ثواب و پاداش انجام دهنده کار کم شود ، و هربنده ای از بندگان خدا که رسم و سنت نادرست و گمراه کننده را از خود باقی گذارد ، برای او گناهی مثل گناهی کسی است که به آن عمل می کند بدون اینکه ذره ای از گناهان انجام دهنده کم شود . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص: 133 .

قرآن کریم در آیه 5 سوره مبارکه انفطار می فرماید :« عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ‏ ؛ يعنى در روز قيامت مى‏داند هر نفسى آنچه را مقدّم كرده است و آنچه را مؤخّر كرده است».

از شیخ مفید رحمت الله علیه سؤال کردند که مراد از مقدم و مؤخر چیست ؟ ایشان در پاسخ فرمود : مراد از مقدم آن افعال و کارهای است که آدمی در زمان حیات خود انجام می دهد و اثر آن بعد از مرگ او نمی ماند . اما مراد از مؤخر آن امور وکارهای هستند که شخص آنها را در زمان حیات خود احداث کرده و دارای آثار ماندگار است و مردم به آن عمل می کنند. و این مطلب را پیامبر اکرم صلّى اللَّه عليه و آله چنین بیان می کند:«من‏ سنّ‏ سنّة حسنة كان له اجرها و اجر من عمل بها الى يوم القيامة، و من‏ سنّ‏ سنّة سيّئة كان عليه وزرها و وزر من عمل بها الى يوم القيامة ، كسى كه طريقه وسنت خوبى را احداث كند ، براى اوست اجر و ثواب آن و ثواب هر كس كه عمل كند به آن تا روز قيامت و كسى كه اختراع كند طريقه و رسم بدى را ، بر اوست گناه آن و گناه هر كس كه عمل كند به آن تا روز قيامت ».

از دیدگاه شیخ مفید آیه 13 سوره مبارکه عنکبوت این مطلب را بیان می کند ، آنجا که می فرماید:« وَ لَيَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ ، يعنى جمعى كه مردم را گمراه مى‏كنند و به ضلالت مى‏خوانند متحمّل مى‏شوند گناهان خود را و گناهان ديگر نيز با آن گناهان »( الفصول المختارة ؛ ص136 ).

تفسیر قمی از امام باقرعلیه السلام نقل می کند که حضرت در تفسیر این آیه « يُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ ، خبر داده مى‏شود انسان در روز قيامت به هر چه مقدّم كرده و هر چه مؤخّر كرده است »(قیامه /13 ). فرمود : مراد از «مَا قَدَّمَ» آن کارهای است که انجام داده از خیر و شر ، و مراد از « اَخَّرَ » ، سنت و طریقه ای است که از خود به جا گذاشته است ، که اگر آن سنت شر و بد باشد برای او گناهانی مانند گناهان عمل کنندگان به آن است ، بدون اینکه چیزی از گناهان آنها کم شود ، و اگر خیر و خوب باشد ، اجر و پاداشی مانند عمل کنندگان به آن ، به او داده می شود و چیزی از ثواب آنها هم کم نمی شود . تفسير القمي، ج‏2، ص: 398 .

بنابراین ، برخی ثواب ها و گناهان است که دوام دار است و قطع نمی شود ، به تعبیر دیگر همان طور که صدقه جاریه وجود دارد سیئه جاریه نیز هست ؛ خیلی شایسته بلکه بایسته است که انسان تمام سعی و تلاشش را به کار بگیرد تا بتواند به توفیق الهی کارهای خیر ماندگار انجام دهد که ثوابش بعد از مرگ نیز عاید او بشود. و از سوی دیگر با تمام وجود باید مواظب بود که خدای نکرده سنت و رسم و طریقه ای نادرست و غلط از خود به جا نگذارد تا بار گناهش هرروز سنگین تر و نامه ای عملش هرروز سیاه تر از دیروز نشود.

آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین

حکایتی بسیار زیبا و خواندنی

بسم الله الرحمن الرحیم

بانوى خردمندى در کوهستان سفر مى کرد که سنگ گران قیمتى را در جوى آبى پیدا کرد. روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود. بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود. مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید، از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد. ...

زن خردمند هم بى درنگ، سنگ را به او داد.مسافر بسیار شادمان شد و از این که شانس به او روى کرده بود، از خوشحالى سر از پا نمى شناخت. او مى دانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر، مى تواند راحت زندگى کند، ولى چند روز بعد، مرد مسافر به راه افتاد تا هرچه زودتر، بانوى خردمند را پیدا کند.

بالاخره هنگامى که او را یافت، سنگ را پس داد و گفت:«خیلى فکر کردم. مى دانم این سنگ چقدر با ارزش است، اما آن را به تو پس مى دهم با این امید که چیزى ارزشمندتر از آن به من بدهى. اگر مى توانى، آن محبتى را به من بده که به تو قدرت داد این سنگ را به من ببخشى!»

آری ، بزرگترین سرمایه داشتن انسانیت و محبت به همنوعان خود است نه طلا و جواهرات بسیار .

انجام کارهای خیر و دستگیری از نیازمندان مال زیاد نمی خواهد قلب مهربان و درد انسانیت داشتن می خواهد

یک داستان یک پند

⚜️ ذکر صالحین ⚜️

بسم الله الرحمن الرحیم

🔘 روزی جوانی از پدرش پرسید معنی حمد چیست؟

🍃پدرش گفت: پسرم، گمان کن در شهر می‌روی و سلطان تو را می‌بیند و سلطان بدون این‌که به او چیزی ببخشی، وزیر را صدا کرده و به تو کیسه‌ای طلا می‌بخشد.
🌼آیا تو از وزیر تشکر می‌کنی یا سلطان؟؟

🌺پسر گفت: از سلطان.

🌸پدر گفت: معنی شکر هم این‌ است که بدانی هر نعمتی که وجود دارد از سلطان (خدا) است. اگر کسی به تو نیکی می‌کند او وزیر است و این نیکی به امر خدا است. پس او لایق همه حمدها است.

اَلحَمدُلِلّهِ کَمَا هُوَ اَهلُه

خدایا بی نهایت شکرت

جبرئیل هم از قیامت می‌ترسد! 

بسم الله الرحمن الرحیم

✍️ «جبرئیل» هروقت می‌خواست خدمت رسول الله (ص) برسد، مثل عبد و بنده ای کوچک می‌شدو اجازه می‌گرفت و وارد می‌شد.
و روزی این ملک عظیم الشأن، نزد رسول خدا نشسته بود، در این حال ناگهان بر خود لرزید و به پیامبر اکرم پناه آورد. در همین موقع «اسرافیل» برای دیدن پیامبر آمدوپیغامی آورد. وقتی که اسرافیل رفت، جبرئیل راحت شد و ترسش فروریخت.
رسول خدا به وی فرمود: چه شد که لرزیدی؟
جبرئیل گفت: وقتی اسرافیل را دیدم که از آسمان به زمین می‌آید، ترسیدم که شاید قیامت می‌خواهد بر پا شود. چون اسرافیل روز قیامت به زمین می‌آید و در بیت المقدس در صور می‌دمد.

🔻من نمی دانم قیامت چه روزی است که جبرئیل این طورمی ترسد؟ به هر صورت، این روز به قدری شدید است که جبرئیل شدید القوی از آن لرزان می‌شود.
نکته لطیف دیگر اینکه، آیا می‌دانید، پناه آوردن وی به رسول الله یعنی چه؟ یعنی: توسل به رسول خدا و اهل بیت او، دژ محکم الهی است، که هر کس در این دژ وارد شود، در امان است.
شدید القوی در لغت به معنی بسیار نیرومند .

‌‌‌‌‌

ارتباط چشم و دل

بسم الله الرحمن الرحیم

💠 امام علی علیه السلام فرمودند:

🍃 الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ.

🔹 قلب، كتاب چشم است. (و آنچه را انسان با چشم مى بيند و مى آزمايد در قلبش نقش مى بندد).

📚 حکمت 409 نهج البلاغه.

پس باید خیلی مواظب چشم باید بود

ز دست دیده و دل هردو فریاد
هرآنچه دیده بیند دل کند یاد

چهار پناهگاه مهم قرآنی از منظر امام صادق علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت امام جعفر صادق (عليه السّلام) فرمود:
در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا به چهار چيز پناهنده نمی شود:
(۱) در شگفتم از آنكه می ترسد چرا پناه نمى‌برد به فرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى به آنان نرسيد.
(۲) و در شگفتم از كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل به دنبال آن می فرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين می رهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه به دنبال آن می فرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ

من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.

مقدس اردبیلی در محضر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف )

بسم الله الرحمن الرحیم

داستان زیبا

عالم فاضل و پرهيزگار مير علام - كه از شاگردان مقدس اردبيلى بوده است مى گويد:
در يكى از شبها در صحن مقدس اميرالمؤ منين عليه السلام بودم مقدار زيادى از شب گذاشته بود كه ناگاه ديدم شخصى به طرف حرم اميرالمؤ منين مى رود. وقتى نزديك او رفتم ، ديدم استاد بزرگ و پرهيزگارم مولانا مقدس اردبيلى (قدس سره ) است . من خود را از او پنهان كردم ، مقدس به درب حرم رسيد. در بسته بود، ولى به محض رسيدن او، در باز شد و وارد حرم گرديد. در كنار قبر مطهر امام قرار گرفت . صداى مقدس را شنيدم مثل اين كه آهسته با كسى حرف مى زند.
سپس از حرم بيرون آمد در بسته شد. من به دنبال او رفتم ، از شهر نجف خارج شد و به جانب كوفه رهسپار گشت . من هم پشت سر او بودم به طورى كه او مرا نمى ديد. تا اين كه داخل مسجد كوفه شد و به سمت محرابى كه اميرالمؤ منين عليه السلام آنجا شهيد شد، رفت و مدتى آنجا توقف كرد، آنگاه برگشت از مسجد بيرون آمد و به سوى نجف حركت كرد. من همچنان دنبال او بودم تا به دروازه نجف رسيديم ، در آنجا سرفه ام گرفت ، نتوانستم خوددارى كنم ، چون صداى سرفه مرا شنيد برگشت و نگاهى به من كرد و مرا شناخت ، گفت : تو مير علام هستى ؟
گفتم : آرى !
گفت :
اينجا چه مى كنى ؟
گفتم :
از لحظه اى كه شما وارد صحن مطهر شديد تاكنون همه جا با شما بوده ام . شما را به صاحب اين قبر سوگند مى دهم ! آنچه در اين شب بر تو گذشت از اول تا به آخر برايم بيان فرماييد.
گفت : مى گويم ، به شرط اين كه تا زنده ام به كسى نگويى ! وقتى اطمينان پيدا كرد به كسى نخواهم گفت ، فرمود:
فرزندم ! بعضى اوقات مسائل علمى بر من مشكل مى شود، به حضور آقا اميرالمؤ منين رسيده و حل مشكل را از او مى خواهم و پاسخ پرسشها را از مقام آن حضرت مى شنوم ، امشب نيز براى حل مشكلى به حضورش رفتم و از خداوند خواستم كه مولا على عليه السلام جواب پرسشهايم را بدهد. ناگاه صدايى از قبر شريف شنيدم كه فرمود:
برو به مسجد كوفه و از فرزندم قائم سؤ ال كن ! زيرا او امام زمان تو است . من هم به مسجد كوفه آمدم و به خدمت حضرت رسيدم و مساءله را پرسيدم و حضرت پاسخ داد و اينك برگشته به منزل خود مى روم .

بحار: ج 52، ص 174.

زینب کبرا(سلام الله علیها ) برترین مجاهد فی سبیل الله

بسم الله الرحمن الرحیم

ولادت باسعادت قهرمان صبر و شجاعت ، دختر شیرخدا ، نائبة الزهرا زینب کبرا سلام الله علیهما مبارک باد

درمنابع متعدد ومعتبراسلامی آمده است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) فرمود:« افضل الجهاد کلمة عدل عندسلطان جائر، برترین وبافضیلت ترین جهاد(ومبارزه) گفتن کلمه عدل نزد سلطان ظالم است »( الکافی ، ج5 ، ص 60 ). وهمچنین فرموده است« بهترین جهاد سخن حقیست که نزد حاکم ستمگر گوید »( نهج الفصاحه ، ص 229 ). امیرمؤمنان علی( علیه السلام) نیز درنهج البلاغه می فرماید:« همة کارهای نیک وجهاد درراه خدا درمقایسه با امر به معروف ونهی ازمنکر همچون قطرة است بر دریای مواج و پهناور... وافضل وبرتر از همة اینها گفتن سخن عدل در برابرحاکم ستمکاروظالم است »( نهج البلاغه ، حکمت 374 ) .

باتوجه به این دو فرمایش نورانی از دو شخصیت که گل سرسبدعالم خلقت اند ، حضرت زینب (سلام الله علیها ) بافضیلت ترین وبرترین مجاهد به حساب می آید ؛ زیرا دربرابر حاکمان ستمگری چون ابن زیاد ویزید ، یک ذره در حق گویی وعدالت خواهی کوتاهی نکرد و با خطبه های آتشین وسرشار از حق گویی وعدالت طلبی خود ، نقش یک ارتش فاتح را ایفانمود ، به گونه ای که به هرجا پا گذاشت وایراد خطبه نمود ، ضمن ابلاغ پیام سرخ عاشورا ، صحنه وفضا را به نفع عاشورائیان و به ضرر دشمنان ویزیدیان ، تغییر داد و بذرحق گویی وعدالت خواهی را پاشید ، اندیشه هارا بیدار ودلهارا کشورگشایی کرد.

مخصوصا در مجلس یزید در حضور سران لشکری وکشوری شام ؛ یزید را توبیخ وملامت کرد وفریاد عدالت طلبی را سرداده فرمودأ من‏ العدل‏ يا بن الطّلقاء تخديرك حرائرك و امائك و سوقك بنات رسول اللَّه سبايا... ، اى پسر كسانى كه جدّمان (پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم در فتح مكّه) اسيرشان كرد و سپس آنها را آزاد نمود، آيا از عدالت است كه تو زنان و كنيزان خود را پشت پرده بنشانى و دختران رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم را به صورت اسير به اين سو و آن سو بكشانى وشهر به شهر بگردانی ؟!( اللهوف على قتلى الطفوف ؛ ص200 ).

همچنین اورا به تحدی طلبید وفرمود:« فكد كيدك و اسع سعيك و ناصب جهدك، فو اللَّه لا تمحو ذكرنا و لا تميت وحينا ... ؛ هر نيرنگى خواهى بزن و هر اقدامى كه توانى بكن و هر كوشش كه دارى دريغ مدار، كه سوگند به خدا نه نام ما را مى‏توانى محو كنى و نه نور وحى ما را می توانی خاموش سازی »( همان ، ص203 ).

امروزه وقتی جهانیان حضور دهها میلیون زایرو دلباختة امام حسین(علیه السلام) را در عاشورا وتاسوعا واربعین حسینی در کربلای معلا به تماشا می نشینند بهتر به عظمت سخنان خواهرحسین سرورشهیدان حسین بن علی علیهما السلام حضرت زینب کبرا(سلام الله علیها) پی می برند و فرمایش آن بانوی بزرگ مصداق پیدا می کند که جبابرة زمان ویزیدیان تاریخ نتوانستند ، نام حسین ونهضت خونین وحیات بخش اورا ، از بین ببرند هرچند که باتمام توان به مبارزه برخواستند.

وسلام خداوند برزینب وجد وپدرو مادر زینب وبرادران وبرادرزادگان معصوم زینب .

نمونه های از جوان محوری در سیره رسول خدا صلی الله علیه وآله

بسم الله الرحمن الرحیم

قرآن كريم مي فرمايد:« وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُم‏... ، هرنيروي درقدرت داريد ، براي مقابله باآنها(دشمنان)، آماده سازيد؛ و(همچنين) اسبهاي ورزيده(براي ميدان نبرد)، تا بوسيلة آن ، دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد »(انفال/ 60 ).

كلمه قوة چه كلمه كوچك و پر معنائى است ، كه نه تنها وسائل جنگى و سلاحهاى مدرن هر عصرى را در بر مى گيرد، بلكه تمام نيروهاى مادى و معنوى (تفسير نمونه جلد 7 صفحه 222 ) ازقبيل نيروي اقتصادي ، سياسي، فرهنگي ، مردان جنگى با تجربه و داراى سوابق جنگى و تشكيلات نظامى ، و... را شامل مي شود.

بي شك يكي از مهم ترين مصادق «قوه» نيروي انساني است ودربين نيروي انساني جوانان مي توانند نقش محوري داشته باشند ؛ زيرا هم ظرفيت پذيرش هرگونه آموزش را دارند (نهج البلاغه ، نامه 31 ) و هم توانايي مقابله با دشمن و انجام كارهاي اجرايي را . لذا رسول خاتم(صلی الله علیه وآله ) با آن سياست الهي ودرايت وحياني كه داشت ، به جوانان زياد بهاء مي داد ومي فرمود:« شمارا به نيكي با جوانان سفارش مي كنم ؛ زيرا نرم ترين دل ها را دارند . به راستي كه خداوند مرا بشارت دهنده وهشدار دهنده برانگيخت ، جوانان ، بامن پيمان بستند وپيران ، بامن مخالفت كردند»( پيامبراعظم ازنگاه قرآن واهل بيت ، ص 181 – 182 ).

1 ) مصعب جوان اولين نمايندة رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) درمدينه

باتوجه به اهميت دادن به جوان ونيروي جوانان بود كه آن حضرت ( بنابه درخواستي دونفر ازاهل مدينه)، اولين نمايندة خويش را كه براي تبليغ دين وتعليم قرآن ، به آنجا فرستاد آن هم در شهربزرگ و پراختلافي مثل مدينه ، جواني كم سن وسالي بود به نام مصعب بن عمير:« وَ كَانَ‏ فَتًى‏ حَدَثاً »( إعلام الورى بأعلام الهدى (ط – الحديثه) ، ص 139 ). درمدينه نيز جوانان ، بيشتر(و زودتر) ايمان آوردند .( بحارالانوار ، ج 19 ، ص 10 ).

2 ) جوان 21 ساله نخستين فرماندار مكه

پس از فتح مكه طولي نكشيد كه جنگ حُنين پيش آمد ، رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) وسربازانش بايد از مكه خارج شده به سوي جبهه مي رفتند. بنابراين ، براي ادارة شهر بسيار حساس مكه ، كه به تازگي از دست مشركين خارج شده بود ، بايد فرماندارِ ازهرجهت لايق و باتدبير تعيين مي شد. پيامبراكرم(صلی الله علیه و آله) ازميان همة يارانش ، جوان 21 ساله بنام «عَتّاب بن اسيد» را براي اين مسئوليت بزرگ انتخاب نمود.

حضرت جهت پيشگيري از اعتراض احتماليي برخي از بزرگان مكه واصحابش در انتخاب اين فرماندار، نامة نسبتاً مفصلي خطاب به مردم مكه نوشت ودرپايان نامه چنين آمده است :« وَ لَا يَحْتَجَّ مُحْتَجٌّ مِنْكُمْ فِي مُخَالَفَتِهِ بِصِغَرِ سِنِّهِ فَلَيْسَ الْأَكْبَرُ هُوَ الْأَفْضَلَ بَلِ الْأَفْضَلُ هُوَ الْأَكْبَرُ ، كسي درنافرماني از او به كمي سنش استدلال نكند ؛ زيرا مسن تر، شايسته تر نيست ، بلكه شايسته تر، بزرگ تر است .( بحارالانوار ، ج 21 ، ص 123 ).

3 ) جوان 18 ساله فرمانده نبرد با روميان

پيامبراكرم(صلی الله علیه و آله ) درروزهاي آخر عمرخود مسلمانان را براي جنگ با كشورنيرومند روم ، آماده كرد. دراين سپاه عظيم تمام افسران ، فرماند هان وبزرگان از مهاجران وانصار، گرد آمده بودند. طبيعي است كه فرماندهي چنين نيروي عظيم ، بايد به لايق ترين فرد سپرده مي شد ، رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) كه گفتارو كردارش اسوه است ، جواني 18 ساله به نام « اسامه بن زيد» را به فرماندهي تعيين نمود.

باتوجه به مطالب فوق ، به خوبي توجه ويژة آن حضرت به جوانان ، آشكار مي شود ؛ لذا شایسته است که به جوانان فرصت و میدانی بیشتر داده شود تا توانمندی های شان به منصه ای ظهور برسانند و استعداد شان شکوفا نمایند. صد البته که پذیرش مسئولیت مخصوصا مسئولیت های بزرگ تربیت و خود سازی درست ، پیشاپیش آمادگی داشتن برای پذیرش و انجام آن را می طلبد .

زیارت امام زمان علیه السلام در روز جمعه

بسم الله الرحمن الرحیم

💠 السَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ في خَلْقِهِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النّاصِحُ ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَيوةِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الاَْمْرِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامَوْلايَ، اَنـَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُوليكَ وَاُخْريكَ، اَتَقَرَّبُ اِلَي اللهِ تَعالي بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَاَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ، وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلي يَدَيْكَ، وَاَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ يَجْعَلَني مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَالتّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلي اَعْدآئِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيآئِكَ، يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ،
هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ، الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ، و َالْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلي يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ، وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ، وَاَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالاِْجارَةِ، فَاَضِفْني وَ اَجِرْني، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

اللهم عجل لولیک الفرج

آثار بی تفاوتی در قبال آزار و اهانت به محبین اهل بیت علیهم السلام 

بسم الله الرحمن الرحیم
روزی عقربی یکی از دوستان امیرالمومنین عليه السلام را نیش زد، و سریعا نزد امیرالمومنین عليه السلام آمد...
حضرت به او فرمود:
«بر اثر این نیش نمی میری برو»
او رفت و پس از مدتی آمد و عرض کرد: یاامیرالمومنین بر اثر آن نیش عقرب دوماه زجر کشیدم.
حضرت به او فرمود:
«میدانی آن عقرب چرا تو را نیش زد؟ »
عرض کرد: خیر
حضرت فرمودند:
«چون یک بار در حضور تو سلمان را به خاطر دوستی ما( اهل بیت) مسخره کردند و تو هیچ نگفتی و از سلمان دفاع نکردی،
این نیش عقرب بخاطر آن است.»
📚مستدرک الوسایل،ج 12،ص 336 .

وقتی بی تفاوتی در قبال اذیت و اهانت به دوستان و پیروان اهل بیت علیهم السلام این پیامد را دارد
خود نیش و کنایه زدن ، و اذیت و کردن به آنها چه پیامد سنگینی خواهد داشت .

بنابراین باید خیلی مواظب بود

با خدا باش و به او اعتماد کن

با ﮐﺴﯽ باش و به او اعتماد کن !
✅ ﮐﻪ ﯾﻮﻧﺲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺁﺏ،
✅ ﻧﻮﺡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺁﺏ
✅ﻭ ﯾﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻌﺮ ﭼﺎﻩ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﺏ ﺣﻔﻆ ﮐﺮﺩ.

با کسی باش و به او امید ببند !
✅ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺿﺮﺑﻪ ﻋﺼﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺩ ﻧﯿﻞ ﻧﻮﺍﺧﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺧﺸﮑﯽ ﻇﺎﻫﺮ ﮐﻨﺪ
✅ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﻋﺼﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ دستور او به ﺳﻨﮓ ﺑﺨﻮﺭﺩ ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﭼﺸﻤﻪ ﺟﺎﺭﯼ شوﺩ.

با کسی باش و به قدرت او بناز !
✅ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺏ
✅ﻭ ﻗﺎﺭﻭﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﻏﺮﻕ ﮐﻨﺪ
✅ اﻣﺎ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﺗﺶ ﺳﺎﻟﻢ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭد.

به کسی دل ببند و به او اعتماد کن !
✅که موسی( علیه السلام) را با تیکه چوبی(عصا) در نیل حفظ می کند
✅و محمد(صلی الله علیه و آله ) را با تار عنکبوتی در ثور نجات می دهد

با کسی باش و از او فرمان بری کن !
✅که جالوت را با کلوخی از پا در آورد
✅ و نمرود را با پشه ای سر نگون ساخت .

آری ، با خدا باش و ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ‌ﻫﺎ نصیبت شود !

✅با خدا باش و پادشاهی کن
✅بی خدا باش و هرچه خواهی کن

🌸سبحانَ رَبِّیَ العَظِیمِ وَ بِحَمدِه

🌸سبحانَ رَبِّیَ الاَعلی وَ بِحَمدِه

🌸الحَمدُلِلَّهِ کَمَاهُوَ اَهلُه

🌿 خدایا بی نهایت شکرت ، که چون تو خدایی داریم .

عظمت و جایگاه اصحاب امام زمان عج

💠 السلام علیک یا بقیت الله فی ارضه
السلام علیک یا صاحب الزمان
السلام علیک یا شریک القرآن
السلام علیک یا امام الانس و الجان 💠


🔸 امام باقر علیه السلام فرمود :
گویا می بینم اصحاب حضرت قائم علیه السلام را که بر شرق و غرب جهان تسلط یافته اند و همه چیز حتی درندگان آسمان و زمین مطیع آنها بوده و به دنبال رضایت آنها می باشند تا آنجا که زمین ها بر یکدیگر فخر می فروشند و می گویند که امروز یکی از اصحاب حضرت قائم علیه السلام از روی من گذشت.

📚 کمال الدین/ج2 /ص673 .

اللهم عجل لولیک الفرج

پاسخ به یک سؤال اعتقادی مهم

بسم الله الرحمن الرحیم

سؤالي كه مطرح شده است و بعضي افراد مغرض آن را به يك شبهه تبديل كرده اند ، اين است كه در روايات داريم كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) درباره ی خودش و امام علي(علیه السلام) فرمود:�... لَمْ نَزَلْ نَنْتَقِلُ مِنْ‏ أَصْلَابِ‏ الطَّاهِرِينَ‏ إِلَى أَرْحَامِ الطَّاهِرَاتِ إِلَى أَنْ صِرْنَا إِلَى ظَهْرِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَقَسَمَ اللَّهُ تَعَالَى ذَلِكَ النُّورَ وَ النُّطْفَةَ فَجَعَلَ نِصْفَهُ فِي عَبْدِ اللَّهِ فَجِئْتُ مِنْهُ وَ جَعَلَ نِصْفَهُ فِي أَبِي طَالِبٍ فَجَاءَ مِنْهُ عَلِيٌّ (علیه السلام) ، دائما ما از صلب هاي مردان پاك به رحم هاي مادران پاك منتقل مي شديم ، تا اينكه در پشت(صلب) عبد المطّلب قرار گرفتيم ، پس خداوند اين نور را دو قسمت كرد ، نصف آن را در صلب عبدالله قرار داد كه من از آن متولد شدم ونصف ديگرش را ، در ابي طالب قرار داد كه امام علي(علیه السلام) ازآن متولد شد �.( جامع الاخبار شعيري ،‌ ص 16. ‌ اثبات الوصيه ، ص 133 ). در روايات متعدد ديگر داريم كه تنها درمورد خودشان به همين مضمون فرموده است .( الامالي (للصدوق) ، ص 624 . كمال الدين وتمام النعمه ، ج1 ، ص 275. و... ).

بنابراين پدران ومادران رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وامام علي(علیه السلام) ، تاحضرت آدم وحوا ، موحد وخدا پرست بوده اند؛ چون مشركين به صريح آيه ی قرآن کریم ، نجس معرفي شده است. چنانكه مي فرمايد� يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَس‏ ... �(توبه/ 28 ).

از سوي ديگر ، شكي نيست كه حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) و اميرمؤمنان علي(علیه السلام)، ازنسل وفرزندان ابراهيم خليل اند ودر مورد حضرت ابراهيم(علی نبینا وآله وعلیه السلام) در قرآن كريم مي خوانيم :� وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ لِأَبيهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ في‏ ضَلالٍ مُبين‏ ، هنگامي را بياد آور كه ابراهيم به پدرش آذر گفت: آيا بت ها را به عنوان خداياني [به پرستش] برمي گيري؟! بي گمان من ، تو و قوم تورا در گمراهي آشكار مي بينم � (انعام/ 74 ). ازاين آيه به دست مي آيد كه آزر مشرك بوده است.

بنابراين ،‌ اين پرسش مطرح مي شود كه اگر آزر پدر حضرت ابراهيم باشد ، چنانكه ظاهر آيه اي قرآن مي گويد ، او مشرك بوده ومشرك هم به دليل آيه ی قرآن نجس است،‌ پس چگونه با عقيده شيعه كه مي گويند رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وامامان معصوم(علیه السلام) از حضرت آدم وحوا تا زمان ولادت شان ، در اصلاب طاهره و ارحام مطهره قرار داشته اند و با روايتي كه از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) دربالا نقل شد، قابل جمع است ؟

پاسخ سؤال

قبل از پرداختن به پاسخ اين سؤال ، چند كلمه بايد توضيح داده شود: 1 ) كلمة والد ،‌ والده ، ولد ، اب ، امّ و ابن .

1 ) كلمه �والد� فقط به پدر حقيقي ونسبي گفته مي شود درغيرآن استعمال نمي شود.

2 ) كلمة�والده� نيز فقط به مادرحقيقي ونسبي كه از او متولد شده است گفته مي شود، در غيرآن ، مثلا در مورد مادر رضاعي، اين كلمه استعمال نمي شود.

3 ) كلمة�ولد� هم فقط برفرزند حقيقي ونسبي كه از صلب پدرش هست ، اطلاق مي شود و درغير آن ، اين كلمه به كار برده نمي شود.

4 ) كلمة� اب� معناي وسيعي دارد، يعني هم به پدرحقيقي ونسبي گفته مي شود و هم به غيرآن ، بلكه استعمال اين كلمه در غير پدر حقيقي، به قدرى زياد است كه ممكن است گاهي معناي اصلي ، نياز به قرينه پيدا كند. مثلا اطلاق كلمة اب بر عمو دركلام عرب رايج بوده و هست و درقرآن كريم هم ، استعمال شده است مانند اين آية شريفة كه فرزندان يعقوب گفتند:� نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ... �( بقره / 133 ). بديهي است كه حضرت اسماعيل ، عموي حضرت يعقوب است ، نه پدرحضرت يعقوب ولي درعين حال ، براو لفظ اب اطلاق شده است.

همچنين در روايات وادعيه نيز ، اين مطلب ديده مي شود. چنانكه در زيارت مطلقة امام حسين(علیه السلام) كه امام صادق(علیه السلام) آن را به يونس بن ظبيان وچند نفرديگر تعليم نمودند، درمورد علي اكبر(علیه السلام)آمده است:� اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْن‏(علیهما السلام) �( كامل الزيارات ، ص200 ). در حالي كه معلوم است كه علي اكبر(علیه السلام) فرزند امام حسن(علیه السلام) نيست. اما چون امام حسن(علیه السلام) عموي اوست ، لذا كلمه ی اب برآن حضرت اطلاق شده است. هرچند در این زیارت نامه کلمه اب صریحا نیامده ؛ ولی ازآنجا که علی اکبر(علیه السلام ) ابن الحسن معرفی شده ، اب بودن امام حسن علیه السلام از آن استفاده و استخراج می شود.

راغب درمفردات مي گويد: �الاب: الوالد، و يسمّى كلّ من كان سببا فى ايجاد شيئى او اصلاحه او ظهوره ابا �( مفردات الفاظ القرآن ، ص 75 ). پدر و هر كه سبب ايجاد، يا اصلاح و يا ظهور چيزى باشد، به او اب گفته مي شود. به معلم وهدايت گر انسان نيز ، اب گفته مي شود ، چنانكه حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) به امام على(علیه السلام) فرمود �أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ ، من و تو ، پدران اين امت هستيم �( عيون اخبارالرضا(ع) ، ج2 ، 85 ).

5 ) كلمة �ابن� نيز ، همان طور كه درمورد فرزند حقيقي ونسبيی بلاواسطه اطلاق مي شود ، در غيرآن نيز ، استعمال مي شود. مثلا در قرآن كريم به امام حسن وامام حسين(علیهماالسلام) تعبير به ابن رسول الله(صلی الله علیه وآله) شده است. چنانكه در آيه ی مباهله مي خوانيم:� فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ ... �( آل عمران / 61 ). به اتفاق مفسرين شيعه وسني ، مراد از �ابنائنا� در این آیه ، امام حسن وامام حسين(علیهماالسلام) هستند. همچنين به امامان معصوم (علیهم السلام) ابن رسول الله(صلی الله علیه وآله) گفته مي شود و درروايات، زيارت نامه ها وادعيه ، فراوان اين عبارت تكرار شده است. با اين كه آن بزرگواران ، فرزند بلاواسطه آن حضرت نيستند.

كلمة ابن به كساني كه فريفتة دنيا هستند نيز، اطلاق مي شود. چنانكه امام باقر(ع) فرمود:� وَ اعْلَمْ أَنَّ أَبْنَاءَ الدُّنْيَا هُمْ أَهْلُ غَفْلَةٍ وَ غُرُورٍ وَ جَهَالَة �( تحف العقول ؛ ص287 ). و پدر بزرگوارش امام سجاد(علیه السلام) در ضمن حدیث نسبتا طولانی فرمود:� وَ لَا تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا �( الكافي (ط - الإسلامية) ، ج 2 ، ص 132 ).

6 ) كلمة�امّ � درزبان عربي ، هم به مادر حقيقي ونسبي انسان گفته مي شود وهم برغير مادرحقيقي اطلاق مي شود. درقرآن كريم در هردومورد استعمال شده است ، درمورد مادرحقيقي درآيات زيادي به كار رفته است ، مثلا درباره ی حضرت موسي وزمان ولادت او مي فرمايد:� وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏ أَنْ أَرْضِعيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافي‏ وَ لا تَحْزَني‏ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلين‏ �( قصص/ 7 ).

در باره ی غير مادر حقيقي ، قرآن كريم كلمة امّ را به همسران رسول خدا(صلی الله علیه وآله) استعمال نموده وآنهارا ، امهات مؤمنين معرفي كرده است. چنانكه درآية 6 سوره ی احزاب مي فرمايد:� النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ ...�.

باتوجه به مطالب فوق وبيان موارد استعمال كلمات : والد ، والده ، ولد ، اب ،‌امّ و ابن ،‌ پاسخ سؤال معلوم مي شود وآن اينكه :

آزر پدر حضرت ابراهيم(علی نبینا وآله وعلیه السلام) نبوده است ، بلكه عمو يا جد مادري او بوده. دليل براين مدعا اين است كه درقرآن كريم آزر به عنوان �ابّ � حضرت ابراهيم(ع) معرفي شده است ، نه به عنوان والد او. چنانكه بيان شد اگر تعبير به والد مي شد ، ديگر چاره نبود از پذيرش اين كه آزر پدر حضرت ابراهيم(ع) بوده ، ولي چون تعبير به اب شده وكلمه ی اب ، همان طور كه برپدر حقيقي گفته مي شود برعمو، جد مادري ،‌ معلم وهدايت گر انسان ، و... هم گفته مي شود‌، چنانكه دليل قرآني وروايي براين مطلب ، اقامه گرديد.

علاوه براين كه به گفته ی مفسركبير طبرسي در مجمع البيان، زجاج مي گويد هيچ اختلافي بين نسب شناسان نيست كه اسم پدر حضرت ابراهيم(ع)�تارُخ� بوده است. چنانكه درتورات نيز اسم پدر حضرت ابراهيم ، تارخ گفته شده است .( الخرائج والجرائح ،‌ ج 3 ، ص 1015 ).

بنابراين اسم پدر حضرت ابراهيم(علی نبینا وآله وعلیه السلام) تارخ بوده است، نه آزر و او عموي حضرت ابراهيم(ع) ، يا جد مادري آن حضرت بوده كه مجازا به او اب اطلاق شده است؛ چون در قرآن كريم درموارد ديگر نيز ، برعمو اب اطلاق شده است. پس هيچگونه منافاتي باروايتي كه از رسول خدا(ص) نقل شده است، مبني براين كه ما هميشه دراصلاب طاهره وارحام مطهره قرارداشتيم ، ندارد.

پاسخ به یک سؤال اعتقادی مهم

بسم الله الرحمن الرحیم

سؤالي كه مطرح شده است و بعضي افراد مغرض آن را به يك شبهه تبديل كرده اند ، اين است كه در روايات داريم كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) درباره ی خودش و امام علي(علیه السلام) فرمود:«... لَمْ نَزَلْ نَنْتَقِلُ مِنْ‏ أَصْلَابِ‏ الطَّاهِرِينَ‏ إِلَى أَرْحَامِ الطَّاهِرَاتِ إِلَى أَنْ صِرْنَا إِلَى ظَهْرِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَقَسَمَ اللَّهُ تَعَالَى ذَلِكَ النُّورَ وَ النُّطْفَةَ فَجَعَلَ نِصْفَهُ فِي عَبْدِ اللَّهِ فَجِئْتُ مِنْهُ وَ جَعَلَ نِصْفَهُ فِي أَبِي طَالِبٍ فَجَاءَ مِنْهُ عَلِيٌّ (علیه السلام) ، دائما ما از صلب هاي مردان پاك به رحم هاي مادران پاك منتقل مي شديم ، تا اينكه در پشت(صلب) عبد المطّلب قرار گرفتيم ، پس خداوند اين نور را دو قسمت كرد ، نصف آن را در صلب عبدالله قرار داد كه من از آن متولد شدم ونصف ديگرش را ، در ابي طالب قرار داد كه امام علي(علیه السلام) ازآن متولد شد ».( جامع الاخبار شعيري ،‌ ص 16. ‌ اثبات الوصيه ، ص 133 ). در روايات متعدد ديگر داريم كه تنها درمورد خودشان به همين مضمون فرموده است .( الامالي (للصدوق) ، ص 624 . كمال الدين وتمام النعمه ، ج1 ، ص 275. و... ).

بنابراين پدران ومادران رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وامام علي(علیه السلام) ، تاحضرت آدم وحوا ، موحد وخدا پرست بوده اند؛ چون مشركين به صريح آيه ی قرآن کریم ، نجس معرفي شده است. چنانكه مي فرمايد« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَس‏ ... »(توبه/ 28 ).

از سوي ديگر ، شكي نيست كه حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) و اميرمؤمنان علي(علیه السلام)، ازنسل وفرزندان ابراهيم خليل اند ودر مورد حضرت ابراهيم(علی نبینا وآله وعلیه السلام) در قرآن كريم مي خوانيم :« وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ لِأَبيهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ في‏ ضَلالٍ مُبين‏ ، هنگامي را بياد آور كه ابراهيم به پدرش آذر گفت: آيا بت ها را به عنوان خداياني [به پرستش] برمي گيري؟! بي گمان من ، تو و قوم تورا در گمراهي آشكار مي بينم » (انعام/ 74 ). ازاين آيه به دست مي آيد كه آزر مشرك بوده است.

بنابراين ،‌ اين پرسش مطرح مي شود كه اگر آزر پدر حضرت ابراهيم باشد ، چنانكه ظاهر آيه اي قرآن مي گويد ، او مشرك بوده ومشرك هم به دليل آيه ی قرآن نجس است،‌ پس چگونه با عقيده شيعه كه مي گويند رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وامامان معصوم(علیه السلام) از حضرت آدم وحوا تا زمان ولادت شان ، در اصلاب طاهره و ارحام مطهره قرار داشته اند و با روايتي كه از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) دربالا نقل شد، قابل جمع است ؟

پاسخ سؤال

قبل از پرداختن به پاسخ اين سؤال ، چند كلمه بايد توضيح داده شود: 1 ) كلمة والد ،‌ والده ، ولد ، اب ، امّ و ابن .

1 ) كلمه «والد» فقط به پدر حقيقي ونسبي گفته مي شود درغيرآن استعمال نمي شود.

2 ) كلمة«والده» نيز فقط به مادرحقيقي ونسبي كه از او متولد شده است گفته مي شود، در غيرآن ، مثلا در مورد مادر رضاعي، اين كلمه استعمال نمي شود.

3 ) كلمة«ولد» هم فقط برفرزند حقيقي ونسبي كه از صلب پدرش هست ، اطلاق مي شود و درغير آن ، اين كلمه به كار برده نمي شود.

4 ) كلمة« اب» معناي وسيعي دارد، يعني هم به پدرحقيقي ونسبي گفته مي شود و هم به غيرآن ، بلكه استعمال اين كلمه در غير پدر حقيقي، به قدرى زياد است كه ممكن است گاهي معناي اصلي ، نياز به قرينه پيدا كند. مثلا اطلاق كلمة اب بر عمو دركلام عرب رايج بوده و هست و درقرآن كريم هم ، استعمال شده است مانند اين آية شريفة كه فرزندان يعقوب گفتند:« نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ... »( بقره / 133 ). بديهي است كه حضرت اسماعيل ، عموي حضرت يعقوب است ، نه پدرحضرت يعقوب ولي درعين حال ، براو لفظ اب اطلاق شده است.

همچنين در روايات وادعيه نيز ، اين مطلب ديده مي شود. چنانكه در زيارت مطلقة امام حسين(علیه السلام) كه امام صادق(علیه السلام) آن را به يونس بن ظبيان وچند نفرديگر تعليم نمودند، درمورد علي اكبر(علیه السلام)آمده است:« اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْن‏(علیهما السلام) »( كامل الزيارات ، ص200 ). در حالي كه معلوم است كه علي اكبر(علیه السلام) فرزند امام حسن(علیه السلام) نيست. اما چون امام حسن(علیه السلام) عموي اوست ، لذا كلمه ی اب برآن حضرت اطلاق شده است. هرچند در این زیارت نامه کلمه اب صریحا نیامده ؛ ولی ازآنجا که علی اکبر(علیه السلام ) ابن الحسن معرفی شده ، اب بودن امام حسن علیه السلام از آن استفاده و استخراج می شود.

راغب درمفردات مي گويد: «الاب: الوالد، و يسمّى كلّ من كان سببا فى ايجاد شيئى او اصلاحه او ظهوره ابا »( مفردات الفاظ القرآن ، ص 75 ). پدر و هر كه سبب ايجاد، يا اصلاح و يا ظهور چيزى باشد، به او اب گفته مي شود. به معلم وهدايت گر انسان نيز ، اب گفته مي شود ، چنانكه حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) به امام على(علیه السلام) فرمود «أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ ، من و تو ، پدران اين امت هستيم »( عيون اخبارالرضا(ع) ، ج2 ، 85 ).

5 ) كلمة «ابن» نيز ، همان طور كه درمورد فرزند حقيقي ونسبيی بلاواسطه اطلاق مي شود ، در غيرآن نيز ، استعمال مي شود. مثلا در قرآن كريم به امام حسن وامام حسين(علیهماالسلام) تعبير به ابن رسول الله(صلی الله علیه وآله) شده است. چنانكه در آيه ی مباهله مي خوانيم:« فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ ... »( آل عمران / 61 ). به اتفاق مفسرين شيعه وسني ، مراد از «ابنائنا» در این آیه ، امام حسن وامام حسين(علیهماالسلام) هستند. همچنين به امامان معصوم (علیهم السلام) ابن رسول الله(صلی الله علیه وآله) گفته مي شود و درروايات، زيارت نامه ها وادعيه ، فراوان اين عبارت تكرار شده است. با اين كه آن بزرگواران ، فرزند بلاواسطه آن حضرت نيستند.

كلمة ابن به كساني كه فريفتة دنيا هستند نيز، اطلاق مي شود. چنانكه امام باقر(ع) فرمود:« وَ اعْلَمْ أَنَّ أَبْنَاءَ الدُّنْيَا هُمْ أَهْلُ غَفْلَةٍ وَ غُرُورٍ وَ جَهَالَة »( تحف العقول ؛ ص287 ). و پدر بزرگوارش امام سجاد(علیه السلام) در ضمن حدیث نسبتا طولانی فرمود:« وَ لَا تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا »( الكافي (ط - الإسلامية) ، ج 2 ، ص 132 ).

6 ) كلمة«امّ » درزبان عربي ، هم به مادر حقيقي ونسبي انسان گفته مي شود وهم برغير مادرحقيقي اطلاق مي شود. درقرآن كريم در هردومورد استعمال شده است ، درمورد مادرحقيقي درآيات زيادي به كار رفته است ، مثلا درباره ی حضرت موسي وزمان ولادت او مي فرمايد:« وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏ أَنْ أَرْضِعيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافي‏ وَ لا تَحْزَني‏ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلين‏ »( قصص/ 7 ).

در باره ی غير مادر حقيقي ، قرآن كريم كلمة امّ را به همسران رسول خدا(صلی الله علیه وآله) استعمال نموده وآنهارا ، امهات مؤمنين معرفي كرده است. چنانكه درآية 6 سوره ی احزاب مي فرمايد:« النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ ...».

باتوجه به مطالب فوق وبيان موارد استعمال كلمات : والد ، والده ، ولد ، اب ،‌امّ و ابن ،‌ پاسخ سؤال معلوم مي شود وآن اينكه :

آزر پدر حضرت ابراهيم(علی نبینا وآله وعلیه السلام) نبوده است ، بلكه عمو يا جد مادري او بوده. دليل براين مدعا اين است كه درقرآن كريم آزر به عنوان «ابّ » حضرت ابراهيم(ع) معرفي شده است ، نه به عنوان والد او. چنانكه بيان شد اگر تعبير به والد مي شد ، ديگر چاره نبود از پذيرش اين كه آزر پدر حضرت ابراهيم(ع) بوده ، ولي چون تعبير به اب شده وكلمه ی اب ، همان طور كه برپدر حقيقي گفته مي شود برعمو، جد مادري ،‌ معلم وهدايت گر انسان ، و... هم گفته مي شود‌، چنانكه دليل قرآني وروايي براين مطلب ، اقامه گرديد.

علاوه براين كه به گفته ی مفسركبير طبرسي در مجمع البيان، زجاج مي گويد هيچ اختلافي بين نسب شناسان نيست كه اسم پدر حضرت ابراهيم(ع)«تارُخ» بوده است. چنانكه درتورات نيز اسم پدر حضرت ابراهيم ، تارخ گفته شده است .( الخرائج والجرائح ،‌ ج 3 ، ص 1015 ).

بنابراين اسم پدر حضرت ابراهيم(علی نبینا وآله وعلیه السلام) تارخ بوده است، نه آزر و او عموي حضرت ابراهيم(ع) ، يا جد مادري آن حضرت بوده كه مجازا به او اب اطلاق شده است؛ چون در قرآن كريم درموارد ديگر نيز ، برعمو اب اطلاق شده است. پس هيچگونه منافاتي باروايتي كه از رسول خدا(ص) نقل شده است، مبني براين كه ما هميشه دراصلاب طاهره وارحام مطهره قرارداشتيم ، ندارد.